❤❤چشمانم چکه میکند به گمانم....❤❤

حـالا که دسـت هایت چتر نمـی شـوند

حـالا که از
نگـاهت ستـاره نمـی بارد

حـالا که خـانه ای بـرای مـا شـدن نـداریم

از کـاغذ شعـرهایم اتـاقی مـی سازم

تـا آوار تنهـایی بر سـرت نریزد

و آرامـش خیـالت ، ‌خـیس اشـک هایـم نشـود
نوشته شده در دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:,ساعت 20:14 توسط !!! gis0o!!!| |

ماه من ، غصه چرا ؟!
آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و
روز
مثل آن روز نخست
گرم وآبي و پر از مهر ، به ما مي خندد !
يا زميني را
که، دلش ازسردي شب هاي خزان
نه شکست و نه گرفت !
بلکه از عاطفه لبريز شد
و
نفسي از سر اميد کشيد
ودر آغاز بهار ، دشتي از ياس سپيد
زير پاهامان
ريخت ،
تا بگويد که هنوز، پر امنيت احساس خداست !
ماه من غصه چرا !؟!
تو
مرا داري و من
هر شب و روز ،
آرزويم ، همه خوشبختي توست !
ماه من ! دل به
غم دادن و از ياس سخن ها گفتن
کارآن هايي نيست ، که خدا را دارند ...
ماه من
! غم و اندوه ، اگر هم روزي، مثل باران باريد
يا دل شيشه اي ات ، از لب پنجره
عشق ، زمين خورد و شکست،
با نگاهت به خدا ، چتر شادي وا کن
وبگو با دل خود
،که خدا هست ، خدا هست !
او هماني است که در تار ترين لحظه شب، راه نوراني
اميد
نشانم مي داد ...
او هماني است که هر لحظه دلش مي خواهد ، همه زندگي ام
،
غرق شادي باشد ....
ماه من !
غصه اگر هست ! بگو تا باشد !
معني
خوشبختي ،
بودن اندوه است ...!
اين همه غصه و غم ، اين همه شادي و شور
چه
بخواهي و چه نه ! ميوه يک باغند
همه را با هم و با عشق بچين ...
ولي از ياد
مبر،
پشت هرکوه بلند ، سبزه زاري است پر از ياد خدا
و در آن باز کسي مي خواند
،
که خدا هست ، خدا هست
و چرا غصه ؟ چرا !؟!

نوشته شده در شنبه 18 شهريور 1391برچسب:,ساعت 1:42 توسط !!! gis0o!!!| |

در خلوت دلم ، در همنشینی با غمها ببین که چگونه میریزد اشک از این چشمها

این چشمهای خیس ، همان چشمهاییست که تو خیره به آن بودی در لحظه دیدار

میفهمی معنای دلتنگ شدن را ، میفهمی معنی انتظار را؟

.

 

نه ! دلتنگی آن نیست که مرا اینگونه محکوم به سکوت کرده است

انتظار آن نیست که اینگونه مرا محکوم به بیقراری کرده است

خیالی نیست ، من همچنان با خیال تو سر میکنم پس بیخیال…

بگذار در حال خودم باشم ، بگذار همچنان من دیوانه دیوانه ات باشم

مزاحم خلوتم نشو ، اگر مرا میخواهی سد راه اشکهایم نشو….

بگذار آرام شوم ، بگذار هر چه غم در دلم انباشته ، خالی شود….

این همان راهیست که هم تو خواستی در آن باشی

و هم من خواستم تا آخرش با تو بمانم

پس چرا به بیراهه میروی، چرا مرا جا گذاشتی و برای خودت میروی؟

مرحبا ، تو دیگر کیستی ، دست هر چه بی وفاست را از پشت بستی….

خودم میدانم بد دردیست عاشقی و همچنان بیمارم ، تا کجا میخواهی بمانی ؟

تا هر جا باشی من نیز میمانم…

عشق من هر از گاهی به یادم باشی بد نیست ،

هر از گاهی هوای مرا داشته باشی جرم نیست

چه کنم ، دلم دیوانه ی توست ، هوایش را داشته باش که

دلم تمام دلخوشی اش به توست…

نوشته شده در دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:,ساعت 19:25 توسط !!! gis0o!!!| |

 

دیگر من بی تو نمیتوانم، بی تو شوروحال هیچ کاری را ندارم،

 من همان عاشق دل شکسته ی ام که دیگر نمیدانم چگونه

 باید فراموشت کنم، من همان عاشق دل شکسته ی ام که

 فقط دنیا را با تو میخواهم نه با کسی دیگر، من همان عاشق

 دل شکسته ی ام که تا به امروز پای عهدهای خود مانده ام

 اما افسوس که تو نماندی، من  همان عاشق دل شکسته ی ام

 که بیمار عشق تو شده ام و تنها طبیبی که می تواند من را خوب

 کند کسی جز تو نمی تواند باشد، من همان عاشق دل شکسته ی ام

 که دارم روزهای سخت زندگی ام را روز به روز پشت سر میگذارم به

 امید بازگشتنت ....

نوشته شده در دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:,ساعت 19:8 توسط !!! gis0o!!!| |

 

 

هر زمانی که از نزدیکی من می گذری؟

خوب می فهمم من:

چه کسی رهگذر است!

من به آهنگ قدم های تو عادت دارم!

خوب هم می فهمم :

این تو هستی و کسی دیگر نیست!

از صدای نفست می فهمم

بوی عطر تن تو نیز خبر خواهد داد

چه کسی آمده است!

راستی :

کفش های تو چه موسیقی خوبی دارد

کفش های تو خوش آهنگ ترین کفش جهان است

در این شکی نیست

و من افسوس مدامم این است

کز کنار من دلسوخته هی بگذری

و هیچ نگاهم نکنی

نوشته شده در چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:,ساعت 9:14 توسط !!! gis0o!!!| |
Like